- هجدهمین همایش اقتصاد مقاومتی
- موضوع: نهادیسازی سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی
- سخنران: آقای دکتر محمدجواد ایروانی
- عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزیر اسبق امور اقتصادی و دارایی
- زمان همایش: ۲۳ مهر سال ۱۳۹۶
«سیاستهای کلی» که از نظر جایگاه حقوقی، ذیل قانون اساسی و فوق قانون عادی تعریف میشوند، تعریفکننده چگونگی حرکت به سوی تحقق آرمانهای عالیه نظام هستند. این سیاستهای کلی در یک ساز و کار منطقی پس از مشورت با مجمع تشخیص مصحلت نظام توسط مقام معظم رهبری ابلاغ میشوند. اقتصاد مقاومتی یک رویکرد انفعالی نیست؛ بلکه یک جهتگیری رو به آینده است و در واقع پایهریزی استمرار نظامسازی در حوزه اقتصاد مبتنی بر اصول و ارزشهای انقلاباسلامی است. نظامسازی سیاسی مبتنی بر حضور حداکثری و دینمدارانه مردم است که ما از آن با مردم سالاری دینی یاد میکنیم و نظامسازی اقتصادی هم مبتنی بر حضور حداکثری مردم است که با نام اقتصاد مقاومتی خوانده میشود.
در حوزه اقتصادی با حضور واقعی و فعال مردم، ساخت اقتصادی از آنچنان استحکامی برخوردارخواهد شد که نوسانات بینالمللی و عدم اطمینانهای محیطی، حرکت رو به جلوی آن را مخدوش نخواهد ساخت. اقتصاد مقاومتی یک تاکتیک نیست که کوتاهمدت باشد و یک واکنش نیست که با تغییر شرایط محیطی مانند رفع تحریمها فراموش شود؛ بلکه دکترین نظام در حوزه اقتصاد است.
اقتصاد مقاومتی یک حرکت راهبردی، بلندمدت و مردمگرا است. یعنی حرکتی است که اقتصاد را به یک امر نهادی در جمهوریاسلامی بدل میکند. ساخت جمهوریاسلامی یک ساخت اسلامی – مردمی است و اقتصاد هم باید اینگونه شود .اقتصاد مقاومتی در صدد رسیدن به این ساخت است. سیاستهای اقتصاد مقاومتی با همین رویکرد طراحی شدهاند.
اگر مفهوم ساخت قدرت را مؤلفههای ایجادکننده قدرت بدانیم، آنگاه با توجه به اینکه این مؤلفهها درونزا یا برونزا باشند، ماهیت ساخت قدرت متفاوت میشود. ملاک درونی و بیرونی بودن یک مؤلفه، میزان کنترل بر روی آن مؤلفه است. اگر در کشوری مؤلفههای تشکیلدهنده قدرت درونزا باشد، به معنای قدرت ذاتی آن کشور است و متأثر از تحولات پیرامونی قرار نمیگیرد.
اما اگر مؤلفههای تشکیلدهنده قدرت یک کشور برونزا باشد، یعنی قدرت آن کشور وابسته به مؤلفههای بیرونی است. اقتصاد مقاومتی با محور قرار دادن درونزا کردن رشد اقتصادی، ساخت درونی قدرت را تقویت میکند که نتیجه این استحکام ساخت درونی قدرت، پایداری اقتصادی است؛ یعنی روند پیشرفت اقتصادی از عدم اطمینانهای محیطی مصون میشود.
سیاستهای کلی مهمترین ابزار اعمال حکمرانی هستند.
ابعاد حکمرانی، شامل دو لایه است. در لایه اول حکمرانی شامل تدبیر، تمهید (تسهیلگری-زیرساختسازی) و اقدام است و در لایه دوم حاکمیت مسئولیت، ایفا، استیفا و دفاع را برعهده دارد و تمای این موارد در زمینه حقوق مردم باید صورت پذیرد.
ایفا، حوزه دامنه تصدی حاکمیت است که طبق قانون اساسی و نظام حکومتی تعریف میشود. استیفا، حوزه کنترل و مطالبه حاکمیت است. دولت باید حقوق مردم را از کسانی که باید آن حقوق را ایفا کنند به طرفیت مردم مطالبه کند. همچنین دفاع، حوزه نظارت و دادرسی حاکمیت است که باید در برابر تجاوز دیگران به حقوق مردم، از مردم دفاع کند.
به بند اول سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی توجه کنید که در آن تأمین شرایط و فعالسازی کلیه امکانات، منابع مالی و سرمایههای انسانی و علمی کشور به منظور توسعه کارآفرینی و حداکثر کردن مشارکت آحاد جامعه در فعالیتهای اقتصادی با تسهیل و تشویق همکاریهای جمعی و تأکید بر ارتقای درآمد و نقش طبقات کم درآمد و متوسط ذکر شدهاست. در این بند تأمین شرایط فعالسازی کلیه امکانات، از جمله منابع مادی، انسانی و علمی کشور بهمنظور توسعه کارآفرینی با هدف ایفا، استیفا و دفاع و حداکثر کردن مشارکت آحاد جامعه در فعالیت اقتصادی لحاظ شدهاست.
بندهای سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی یک نظامواره هستند و با هم تعامل دارند و در تعامل با هم یک مکتب و رویکرد جدید را تولید میکنند. بنابراین هر الگویی برای اجرایی کردن این سیاستها باید این ظرفیت را داشته باشد که نگاهی سیستمی به همه بندهای آن داشته و از هیچ بندی فروگذار نکند.
اقتصاد مقاوم اقتصادی است که در برابر شوکهای محیطی قدرت انعطاف دارد. این مقاومت از طریق سیاستها ایجاد شدهاست تا اقتصاد آثار شوکها را پوشش دهد. بر اساس این نگاه چهار ناحیه خود تنظیم، بهترین حالت، بدترین حالت و اسرافکننده وجود دارد.
پایداری، توانایی غلبه کردن (توانایی کشور برای مقابله با شوکهای بیرونی)، آسیبپذیری را آشکار شدن (وضعیتی که یک کشور در برابر شوکهای رخ داده، واکنش طبیعی در اقتصاد بروز خواهد کرد) تعریف شد. غلبه کردن با حکمرانی خوب، مدیریت بیعیب اقتصاد کلان، کارایی بازار و انسجام اجتماعی حاصل میشود و نتیجه آشکار شدن نیز باز بودن اقتصاد، تمرکز بر صادرات و وابسته بودن به واردات راهبردی است.
مترادف اقتصاد مقاومتی – اقتصاد پایدار Sustainable Economy است. این موضوع با بحث توسعه پایدار متفاوت است و پایداری اقتصاد یا اقتصاد پایدار بیانگر ظرفیت و توانایی یک اقتصاد در استمرار و مداومت در یک فعالیت یا یک فرایند شناخته شدهاست.
در پایداری بحث روز، اثربخشی و کارایی مستمر است و ابعاد اجتماعی و عدالتی در اینگونه مباحث رنگ بیشتری دارد؛ البته این واژه کمتر به کار برده شدهاست.
مترادف اقتصاد مقاومتی– اقتصاد منسجم Solidarity Economy است و این مفهوم در سال ۱۹۳۷ توسط فیلیپ آلیز (Felipe Alaiz) در اسپانیا مطرح شد. بعدها این واژه در فرانسه، سپس آمریکای شمالی به ویژه کالیفرنیا و در اروپا بسط داده شد. این مفهوم بیانکننده رویکرد اقتصاد اجتماعی (Social Economy) است.
نهادیسازی سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی به معنای غلبه این گفتمان بر سایر گفتمانها و نمود عینی آن در عرصه اجرایی است. باید به موقعیتی رسید که جامعه بر اساس این سیاستها مطالبات خود را سامان دهد و ارزشگذاری عملکردها بر این اساس باشد و نظام پاسخگویی در سیستم اقتصادی بر اساس ابعاد و مؤلفههای اقتصاد مقاومتی تنظیم گردد و برای رسیدن به این ظرفیت لازم است که بر اساس یک ساز و کار علمی، ابعاد و مؤلفههای اقتصاد مقاومتی به صورت کامل مشخص شود و بر اساس آنها نظام برنامهریزی راهبردی و توزیع نقشها صورت پذیرد و در نهایت نظارت نیز بر همان اساس استوار گردد.
ارکان شبکه ثبات مالی ایجاد کننده یک ساز و کار نهادیسازی سیاستهای مالی کشورها است و بهعنوان یک راهبرد اساسی برای حل چالشهای مالی و پیشگیری از شکلگیری مجدد آنها بودهاست. با ملاحظه تجارب جهانی و همچنین کارکرد شبکه ثبات مالی الگوی نظارت راهبردی بر سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی با هدف نهادیسازی آنها طراحی شدهاست.
نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام دارای دو مرحله است که لازم و ملزوم یکدیگرند. این موارد حصول اطمینان از وجود زیرساختهای حقوقی لازم برای اجرای سیاستهای کلی و عدم وجود زیرساختهای مخالف و غیر همراستا با سیاستهای کلی، حصول اطمینان از اجرای صحیح، دقیق و به موقع تمامی بندهای سیاستهای کلی هستند که در این میان نکته مهم و اساسی داشتن ساز و کاری است که بتواند نشان دهد تمامی بندهای سیاستهای کلی به صورت صحیح، دقیق و به موقع اجرا شدهاند.
بهطور مثال اگر اقتصاد کشور را به یک بیمار تشبیه کنیم، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی آن نسخه شفابخشی است که با بررسی و مطالعهی شرایط بیمار صادر شدهاست و شفای بیمار منوط به عمل صحیح، دقیق و به موقع آن سیاستها است. ناظر مسئول آن است که اطمینان ایجاد کند این نسخه شفابخش به درستی اجرا شده یا خیر و این درستی منوط به اجرای کامل تمامی بندها است، چرا که این نسخه در بر گیرنده یک سیستم است که اجزای آن در تعامل با یکدیگر هستند.
بر همین اساس از زمان آغاز فرآیند تدوین سیاستهای کلی این سئوال در ذهن وجود داشت که با چه مدلی میتوان آن را نظارت کرد. در این مدل در ابتدا هر یک از بندهای سیاستهای کلی توسط گروه خبرگان و با مراجعه به سوابق موضوع بررسی شده و مفاهیم اصلی هر بند از سیاست استخراج میشوند. سپس با در نظر گرفتن ماهیت و مفهوم هر بند از سیاست، مجموعه اقدامات راهبردی که انجام آنها برای تحقق آن بند الزامی است استخراج میشود. این اقدامات تحت عنوان عوامل حیاتی موفقیت (Critical Success Factors=CSFS) نامگذاری میشوند. پس از اجماع نسبی روی جامعیت عوامل حیاتی موفقیت، در مرحلهی دوم شاخصهای کلیدی ذیل هر یک از این عوامل حیاتی شناسایی میشوند. این شاخصها در واقع براساس این سوال استخراج میشوند که از کجا مطمئن شویم که این عامل حیاتی موفقیت اجرا شدهاست؟ مجموعهی این عوامل حیاتی و شاخصهای ذیل آن، پس از اجماع نسبی مبنای کار برنامهریزی قرار میگیرند. پس از بررسی و تأیید برنامههای اقدام نوبت فاز بعدی نظارت میشود؛ یعنی در مرحله اول CSFها و KPIها طراحی شد و در این مرحله بر حسن اجرای آنها نظارت میشود. وی اظهار داشت: اگر ذیل هر بند سیاست کلی CSFها را استخراج کردهباشیم، آنگاه با تحلیل محتوای قوانین باید آثار آن قوانین را بر آن CSF بررسی کرد. اگر یک قانون CSF موردنظر را حمایت و تأمین کند، معنای انطباق دارد در غیر اینصورت انطباق وجود ندارد. برای مثال اگر CSF برای ذیل بند یک سیاستهای کلی اقتصاد ملی توسعه کسب و کارهای خرد باشد، در آن صورت قانون بهبود تسهیل کسب و کار، موجب تسهیل این دسته از کسب و کارها میشود یا خیر؟ آنچه در نهایت در دستور کار دستگاههای اجرایی قرار میگیرد، آییننامههایی است که اغلب توسط دولت تهیه میگردد. نیاز است انطباق آنها با قوانین (که انطباق آنها قبلاً احراز شده است) بررسی شود. در اینجا نیز باید دید آثار مقررات KPI چیست؟ اگر مقررات از KPI حمایت کرد، پس انطباق وجود دارد.